عنوان ندارد،تو خودت ته عنوانی:)

ساخت وبلاگ

امشب برایت مینویسم از دلتنگی هایم از بی قراری های شبانگاهم از اشک چشمانم خمارم من برایت مینویسمدلم برایت تنگ شده است مانند گنجشکی شدم ک بی تابی عشقش را میکند دلم برایت تنگ  شده استامشب برایت میگویم از شب هایی ک بی تو سر میشود امشب برایت تاصببح زمزمه میکنم ک چقد بوی عطرت خوب است و من مدتهاست ک مست بوی تو شده امامشب باز برایت تا سحر میگویم از زیباییت از جذابیت چشمانت از لحن قشنگت و از صدای بی نوایت من برایت میگویممیگویم ک چقدر عاشقانه در تنهاییم باتو زندگی میکنم میگویم ک من بی تو هم باز هم باتو زندگی میکنم من برایت میگویم ی عاشق معمولی برایت نمی گویم ها منی ک جان برایت میدهم میگویم امشب برایت از نگاهای عاشقانت از لبخندهای لذت بخشت و چشمان قشنگت میگویم دلم برایت تنگ شده است تنگ شده است ......... عنوان ندارد،تو خودت ته عنوانی:)...ادامه مطلب
ما را در سایت عنوان ندارد،تو خودت ته عنوانی:) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsadat بازدید : 18 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 23:32

خیلی جدی رو کردم بهش و گفتم:

+ خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟

_معلومه..آره

+ پس ایز تایپینگ کسی باش که ایز تایپینگ تو باشد..

- :)))

«از سری نصیحت های فاطمه به دوستانش»

عنوان ندارد،تو خودت ته عنوانی:)...
ما را در سایت عنوان ندارد،تو خودت ته عنوانی:) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsadat بازدید : 68 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 1:38

با یارِ شکر لب ِ گل اندام، بی بوس و کنار خوش نباشد :)

+ بوسس رو لپت..

_کاش الفبای کیبوردت عربی بود و "پ" نداشت :))

:: دوشنبه ۱۳۹۶/۰۹/۰۶ :: 19:12 :: فاطمه سادات

عنوان ندارد،تو خودت ته عنوانی:)...
ما را در سایت عنوان ندارد،تو خودت ته عنوانی:) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsadat بازدید : 98 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 1:38

مدتی میشه که از روزمرگی ها و اتفاقات پیش اومده ننوشتم..

نمیدونم چرا حوصلش رو ندارم..

اللهم ارزقنا اِ لیتل حوصله..

فعلا این رو داشته باشید..

عنوان ندارد،تو خودت ته عنوانی:)...
ما را در سایت عنوان ندارد،تو خودت ته عنوانی:) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsadat بازدید : 76 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 1:38

چي ميل داريد قربان؟_يك پرس "حق" لطفا. حقِ كي جناب؟ _حق مردم..آها راستي حتما كنارش سالاد هم باشه..من بدون سالاد نميتونم چيزي بخورم.. حق؟رِرِرِلللييي(really)؟از گلوتون پايين ميره واقعا؟ اينهمه چيزاي خوشمزه وجود داره،اون وقت شما به "حق" خوري علاقه داريد؟ تا وقتي تو اين دنيا سيب زميني سرخ كرده و كچاپ وجود داره،قاعدتا مردم نبايد به خوردن چيز ديگه اي علاقه نشون بدن.. جداي از بحث خوشمزگي،خوردن هر چيزي مكان و زمان خاص خودشو داره.. مثلا خوردن يه سري چيزا توي تابستون لذت بخشه و يه سري زمستون.. و اگه بخوايم مكان رو هم بگيم ميشه ليس زدن بستني توي خيابون رو مثال زد كه قطعا اين كار براي شما  با اون قد و قواره زشته.. اما خوردن "حق" مستثني از همه ي اين قواعد و اصوله.. به طوري كه در هر زمان و مكاني خورده ميشه... حتي گاها ديده شده كه يه عده توي صف دستشويي عمومي هم داشتن ميخوردنش.. بگذريم.. اونها كه با حرف من دست از خوردنش برنميدارن پس نصيحت(و يا شايد وصيت) ميكنم و ميرم.. 1)اوصيكم به خوردن چيز هاي خوشمزه تر از حق.. 2)اگر به مورد اول عمل نكرديد و همچنان بر خوردن حق اصرار داشتيد حتما در كنار خربزه و عسل نوش جان کنيد كه حناق بشه تو گلوتون و جماعتي رو راحت كنيد:))) +يلداتون مبارك:))) عنوان ندارد،تو خودت ته عنوانی:)...ادامه مطلب
ما را در سایت عنوان ندارد،تو خودت ته عنوانی:) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsadat بازدید : 85 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 1:38

+روز اول كه شاعر سر زلف او را ديد چه گفت؟

_زييييييينگگگ

+اقاي شماره ٧...بفرماييد.

_كه پريشاني اين سلسله را آخر نيست؟

+آفرين..١٠٠امتياز.

*خو حالا به دستكاري شعر حافظ گير نديد:))

*يه سريا بودن كه كامنتاشونو دوست داشتم..نيستن انگار:)

عنوان ندارد،تو خودت ته عنوانی:)...
ما را در سایت عنوان ندارد،تو خودت ته عنوانی:) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsadat بازدید : 93 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 1:38

ديشب مامان و بابا داشتن ميرفتن بيرون..بهشون گفتم: برا من يه چيزي بياريد.. گفتن : چي؟ گفتم :نميدونم..چيز خاصي مد نظرم نيست...فقط يه چيزي باشه كه خوشحالم كنه:)) خلاصه اينكه اين روزا دلم يه چيزي رو ميخواد كه نميدونم چيه... يه چيزي كه نداشته باشمش و برام تازگي داشته باشه.. هر چي فكر ميكنم به نتيجه نميرسم.. يه سري چيزا رو هم امتحان كردم.. اما نع.. اون چيزي كه من ميخولستم نبودن.. فك ميكنيد چي ميتونه باشه؟ عنوان ندارد،تو خودت ته عنوانی:)...ادامه مطلب
ما را در سایت عنوان ندارد،تو خودت ته عنوانی:) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsadat بازدید : 68 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 1:38

هر صبح كه از خواب بيدار ميشم..

با چشماي پر از اشك و گلويي كه از شدت بغض درد ميكنه...

رو ميكنم بهش و ميگم:

صنما! نگفته بودي كه وصال تو را فراقي هست....

من طاقت جدايي ازت رو ندارم..

اما حيف كه اون فقط يه تخت خوابه كه توانايي جواب دادن به ابراز احساسات منو نداره:((

صنم هم به اين بي احساسي نوبره والا:))

+پست پايين رو هم بخونيد:)

عنوان ندارد،تو خودت ته عنوانی:)...
ما را در سایت عنوان ندارد،تو خودت ته عنوانی:) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsadat بازدید : 89 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 1:38

سلام!اين زبان مادري واقعا چيز عجيبيه! يك تيغه با چندين و چند لبه!خيلي فايده داره،مثلا: با اون آدم هاي عاشق با هم حرف ميزنن، آدم ها به هم كمك ميكنن و گره از كار خلق الله باز ميكنن:)) توي ذهنشون مسئله ي رياضي حل ميكنن، كتاب ميخونن:)) و قس علي هذا! بعضي ضرر ها هم داره: خداي ناكرده دروغ ميگن،فحش ميدن، و از همه ي اينها بدتر،غصه ميخورن،نا اميد ميشن... و باز هم قس علي هذا! ولي يك ويژگي عجيب و غريب هست كه مربوط به همين زبون مادريه..به اسم " حديث نفس " يعني يه آدمي نشسته توي مغز ما و از صبح تااااا شب داره با ما حرف ميزنه. اگه من يك روز اين آدم رو گير بيارم ميزنم داغان..ولش كن اصلا..ما اگه مَرديم بريم پي كار خودمون رو بگيريم:) خلاصه  يك وضعي داريم با اين آدم توي سرمون،. اين آدم منشا قسمتي از چيز هاي خوب و بيشتر چيزهاي بد ذهن ماست؛ اصلا هم دست بردار نيست. من بدم نمياد يه روزهايي صبح ،كله ي خودم رو بذارم يه گرشه اي،بعد بدون كله برم به زندگيم برسم و كيف دنيا رو بكنم! فارغ از " بكن نكن" هاي اين آدمي كه توي مغزمه.. اصلا بخاطر همينه كه برادر مولوي ميفرماد: " از درون خويش اين آواز ها/ منع كن تا كشف گردد رازها " شايد يك روز اين كار رو امتحان كردم يا شايدم بهتر بود مغزمون  يك دكمه ي language داشت یا مثل فیلم ها subtitle که روش کلیک میکردیم و زبون مغزمون رو از زبون مادری مثلا میکردیم انگلیسی! البته ام عنوان ندارد،تو خودت ته عنوانی:)...ادامه مطلب
ما را در سایت عنوان ندارد،تو خودت ته عنوانی:) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsadat بازدید : 107 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 1:38

چي ميل داريد قربان؟ _يك پرس "حق" لطفا. حقِ كي جناب؟ _حق مردم..آها راستي حتما كنارش سالاد هم باشه..من بدون سالاد نميتونم چيزي بخورم.. حق؟رِرِرِلللييي(really)؟از گلوتون پايين ميره واقعا؟ اينهمه چيزاي خوشمزه وجود داره،اون وقت شما به "حق" خوري علاقه داريد؟ تا وقتي تو اين دنيا سيب زميني سرخ كرده و كچاپ وجود داره،قاعدتا مردم نبايد به خوردن چيز ديگه اي علاقه نشون بدن.. جداي از بحث خوشمزگي،خوردن هر چيزي مكان و زمان خاص خودشو داره.. مثلا خوردن يه سري چيزا توي تابستون لذت بخشه و يه سري زمستون.. و اگه بخوايم مكان رو هم بگيم ميشه ليس زدن بستني توي خيابون رو مثال زد كه قطعا اين كار براي شما  با اون قد و قواره زشته.. اما خوردن "حق" مستثني از همه ي اين قواعد و اصوله.. به طوري كه در هر زمان و مكاني خورده ميشه... حتي گاها ديده شده كه يه عده توي صف دستشويي عمومي هم داشتن ميخوردنش.. بگذريم.. اونها كه با حرف من دست از خوردنش برنميدارن پس نصيحت(و يا شايد وصيت) ميكنم و ميرم.. 1)اوصيكم به خوردن چيز هاي خوشمزه تر از حق.. 2)اگر به مورد اول عمل نكرديد و همچنان بر خوردن حق اصرار داشتيد حتما در كنار خربزه و عسل نوش جان کنيد كه حناق بشه تو گلوتون و جماعتي رو راحت كنيد:))) +يلداتون مبارك:))) عنوان ندارد،تو خودت ته عنوانی:)...ادامه مطلب
ما را در سایت عنوان ندارد،تو خودت ته عنوانی:) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsadat بازدید : 75 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 19:12